علیرضا قربانی، چندی پیش آلبوم «دخت پریوار» را منتشر کرد؛ اثری که همکاری دیگری از او با «مهیار علیزاده» پس از تجربهی موفق «حریق خزان» بود.
قرار است کنسرتهای این اثر از 19 تا 22 خردادماه در تالار وحدت تهران به مدت چهار شب برگزار شود. «قربانی» پیش از آن تور کنسرتهای خود در شهرستانهای کشور را ادامه خواهد داد و البته اجراهایش در چند فستیوال بینالمللی. همین چند روز پیش در شهرکرد به اجرای برنامه پرداخت و در آرامگاه سعدی هم خواند. خوانندهی خوشنام موسیقی ایران، در تمام سالهای فعالیت خود تلاش کرده تا به دور از هر گونه حاشیه و با سختگیری و حساسیت، آثاری را به اجرا درآورد که هر کدام قدمی رو به جلو برایش به حساب آیند؛ با او دربارهی کارهای جدیدش و همچنین بحثی که این روزها دربارهی پاپیولار شدن موسیقی سنتی ایران رایج است، به گفتوگو نشستهایم.
* قبل از اینکه بحث اصلی را شروع کنیم، ابتدا دربارهی کنسرتهای پیش رو توضیح دهید.
از 19 تا 22 خرداد ماه کنسرت «دخت پریوار» که آلبوم آن پیش از عید با آهنگسازی «مهیار علیزاده» به انتشار درآمد، اجرا خواهد شد و علاوه بر آن تعدادی کنسرت برای شهرستانها برنامهریزی شده است. این اجرا با سازهای زهی و پیانو خواهد بود. آقای بهنام ابوالقاسم این قطعات را برای آنسامبلی (شامل سازهای زهی، کوبهای و کمانچه) تنظیم کردهاند. در این کنسرتها، تعدادی از کارهای آقای خلعتبری و مهیار علیزاده را اجرا خواهیم کرد. احتمالاً در شهرهایی مثل اصفهان، تبریز، اردبیل، ارومیه و اراک اجرای برنامه خواهیم داشت. با این توضیح که سعی خواهیم کرد برای بعد از ماه رمضان در اغلب جاهایی که امکان اجرای کنسرت وجود دارد، برنامه داشته باشیم. امیدواریم که بتوانیم به زودی تور «دخت پریوار» را هم برگزار کنیم.
* برنامه شما برای کنسرتهای خارج از کشور در سال 95 چگونه است؟
در اردیبهشتماه در چند فستیوال از جمله در مراکش، اسپانیا، فرانسه، آلمان و پرتغال شرکت خواهم کرد و از 19 اردیبهشتماه تا 5 خرداد در آن اجرای برنامه خواهم داشت.
* برنامهتان کمی فشرده نیست؟
علت ترافیکی که در برگزاری این فستیوالها وجود دارد این است که ماه مِی اصولاً ماه فستیوالهای خارجی است و البته سپتامبر و اکتبر هم همینطور. در خردادماه به زوریخ سوئیس خواهیم رفت تا در آنجا هم اجرای برنامه داشته باشیم.
* و رپرتواری که قرار است در این فستیوالها اجرا کنید چیست؟
بخش اعظمی از رپرتوار اجراها مربوط به کار «سودایی» ساخته آقای سامان صمیمی است که سرپرستی و آهنگسازی کار را در فستیوالها بر عهده دارند. البته تعدادی کار هم به برنامه اضافه خواهد شد.
* آقای قربانی! به نظر میرسد امروزه اقبال جوانان به سبک سنتی موسیقی ایرانی در مقایسه با گذشته کاهش یافته است. با این توضیح، کسانی با هدف امروزی کردن این نوع از موسیقی، اقدام به تولید کارهایی کردهاند که توانسته مورد توجه جامعه جوان ما قرار بگیرد؛ اما در این بین برخی از منتقدین که اتفاقاً از درون جامعه موسیقی هستند، نسبت به پاپیولار کردن موسیقی به شیوه حاضر انتقاداتی دارند. شما به عنوان یکی از خوانندگان بنام موسیقی ایرانی چه دیدگاهی نسبت به امروزی کردن و پاپیولار کردن موسیقی ایرانی دارید؟
به نظر میرسد که همواره اتفاقاتی از این دست در موسیقی در حال رخ دادن بوده است. توجیه من در این باره اقداماتی است که «درویشخان» در موسیقی ایرانی انجام داده است. مگر زمانی که ایشان آثار خود را میساخته، آن موسیقی پاپیولار زمان خودش نمیشده است؟ طبیعتاً تمامی هنرمندان از ازل تا امروز به دنبال پاپیولار شدن کارهایشان بودهاند؛ به این معنا که کارهایشان بیشتر توسط مردم شنیده شود. زمانی که این نوع موسیقی با دنیای خارج از خودش در مقام قیاس قرار میگیرد، طبیعتاَ در فشار قرار خواهد گرفت. فرض کنید اگر امروز تمام درها به روی مردم ما بسته شود و تنها موسیقی سنتی امکان شنیده شدن داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ باز هم این نوع موسیقی همهگیر میشود؛ اما زمانی که درها باز شود، تمامی موسیقیها میتوانند انتخاب شوند و مورد توجه قرار گیرند. در این شرایط شما موظف هستی تا رقابت کنی و با تمام قدرت موسیقی، فرهنگ و هنرت را به رخ بکشانی. البته این را قبول دارم که شرایط رقابت هم باید مهیا باشد. اینطور نمیشود که طرف مقابل ما با صد درصد توان مبارزه کند و ما با دو درصد قدرتمان رودررویش بایستیم.
* خب با این حساب امکان جهانیشدن این موسیقی، آنطور که موسیقی هند به آن دست یافته، وجود دارد؟
بعضی مواقع که بحث جهانی شدن مطرح میشود، من میگویم که جهانی شدن پیشکش و اولویت بعدی ما است. ما در کشور خودمان وضعیت موسیقیمان اشکال دارد. وضعیت کنسرتها، مجوز گرفتن و تأیید شعرهایمان را نگاه کنید. حرف من این است که همهچیز باید در کنار هم قرار بگیرند و هر کدام کار خودشان را انجام دهند تا موسیقی رشد کند. در این شرایط نمیخواهد تفکیکپذیری سختی هم ایجاد شود که مثلاً این موسیقی فقط از اینجا تا اینجا موسیقی ایرانی میشود یا نمیشود. چون این نگاه شاید خیلی دردی را دوا نکند. البته معتقدم که تعاریف به صورت آکادمیک باید ارائه شود و ما باید تلاش کنیم بخش آکادمیک موسیقیمان را تقویت کنیم. تا امروز بخش آکادمیک در موسیقی ما ضعیف عمل کرده، مثل مکتوبات در زمینه موسیقی ایرانی که منابع خیلی زیادی از قدیم در اختیار نداشتیم. ما امروز نیاز داریم که در محافل دانشگاهی همهچیز مشخص و تعاریفمان قابل وثوق همه باشد؛ اما باز در اینجا یک مسأله وجود دارد و آن اینکه به چه قیمتی قرار است کار من به عنوان هنرمند پاپیولار شود؟ باید دید پاپیولار کردن به چه معنایی است؟ هنرمندی که ادعای این کار را دارد، هدفش ارتقا و پیشرفت موسیقی ایرانی است یا میخواهد با این کار نام خودش یا گروه را بر سر زبانها بیندازد؟
* اما مخالفان این فرضیه معتقدند اصلاً ذات موسیقی ایرانی زیاد با مخاطب گسترده سرو کار ندارد.
اینکه هر کاری را نمیشود با موسیقی ایرانی انجام داد درست است؛ اما من مخالفم که ذات موسیقی ایرانی قابلیت همهگیر شدن ندارد. شما وقتی در قیاس با انواع موسیقیهای دیگر قرار میگیرید، متوجه خواهید شد برخی از انواع موسیقی بر اساس هیجانات یا استیجی که دارند، شرایط متفاوتی با موسیقی ایرانی دارند. اینکه جوان امروز جامعه به دنبال چه چیزی میگردد و با چه نوع از موسیقی میتواند به آن برسد، بحث دیگری است. به نظر من این موسیقی به صورت طبیعی امکان فراگیر شدن را دارد اما وقتی در مقام قیاس با موسیقیهای دیگر قرار میگیرد، مخاطباناش خاصتر میشود. موسیقی ایرانی جدیتی در درون خودش دارد که خیلی وقتها مخاطب عام نمیتواند آن را بپذیرد و به سمتاش نمیرود. همانطور که امروز فیلم و کتاب جدی مخاطب خاص پیدا میکند. بنابراین هر کاری که امروز به سمت کمتر جدی شدن یا سخیفتر شدن میرود، مخاطب عام پیدا میکند و این بسیار بد است. اگر ما بخواهیم موسیقی ایرانی را با جدیت، تفکر و تأمل اجرا کنیم، توان و سلیقه مردم به قدری نازل شده که طبیعتاً به سمتش نمیروند.
* با توجه به نگاه توریستی که میتواند در مورد موسیقی وجود داشته باشد، کدام یک از موسیقیها بیشتر مورد توجه مردم در خارج از کشور قرار میگیرد؟
به هر صورت باید بپذیریم علاقهمندان به موسیقی ایرانی در خارج از کشور تقریباً صفر است. شما به تعداد کسانی که برای دیدن فستیوالها میآیند، نگاه نکنید. اینها مگر چه درصدی از جامعه خودشان را شامل میشوند؟ کمتر از یک دهم درصد. وقتی موسیقی از درون کشور خودش نجوشد و به جز در مورد افراد خلاق و نابغه، به صورت سیستمی و منظم در جامعه خودش تأمین و به خارج معرفی نشود، چهطور میشود انتظار حضور مخاطب خارج از کشور را داشت؟ در این شرایط به غیر از آدمهای اهلفن، متخصص و گروهی از آدمهای معدود علاقهمند که موسیقی ایران، ژاپن و چین را میشناسند، مخاطبی برای موسیقی ما وجود نخواهد داشت.
* با توجه به اینکه نمیتوانیم زیاد به دولت در این زمینه امیدوار باشیم، فکر میکنید چه کسی باید دست به کار شود؟
ادامه کار و تلاش برای رشد موسیقی اصیل فقط بسته به همت و غیرت هنرمندان است چون من با کمال تأسف فکر میکنم به صورت اصیل و درست هیچوقت از هنر ما حمایت واقعی نشده. حمایتی هم اگر وجود داشته، ممکن است سطحی و ظاهری بوده. اعتقاد دارم مخالفتی نسبت به هنر واقعی وجود دارد، چون هنر واقعی به روشنفکری آدمها کمک میکند و باعث میشود نگاه تیزبینانه و دقیقی داشته باشند. هنر واقعی به گمان من، در هر ژانری میآید و کمبودها و نقایص واقعی را به رخ میکشاند و معمولاً آدمهای بسیار مقبولی در این نوع هنر فعالاند که حکومت به آنها علاقهای ندارد. بنا بر آنچه گفتم، لااقل در سالهای فعالیت من به عنوان شاگرد در عرصه هنری، حمایت واقعی از سمت حکومت برای رشد و پیشرفت هنر واقعی انجام نشده است. آنچه که تا امروز از هنر واقعی وجود دارد، محصول ذوق، خلاقیت و غیرت شخصی هنرمندان و جامعه هنری بوده و اگر امروز به اندازه سر سوزنی ممکن است هنرمندان ایرانی را در سراسر جهان بشناسند، حاصل تلاشهای این افراد بوده است.
* علاوه بر «دخت پریوار» شما سال گذشته، «من عاشق چشمت شدم» را نیز به انتشار درآوردید و یک اثر هم که با همراهی «همایون شجریان» آمادهی انتشار دارید.
من «عاشق چشمت شدم» دو سال پیش به صورت غیرقانونی منتشر شده بود. این اثر قرار بود مدتی قبل منتشر شود که به علت گرفتاریهای آقای خلعتبری این اتفاق رخ نداد و انتشارش به سال گذشته موکول شد. تعدادی از قطعات این اثر، اجرای زندهی ارکستر ایرانیان است که در سال 87 برای اولین بار «بردیا کیارس» آن را رهبری کرد. همچنین آلبوم مشترکمان با آقای «همایون شجریان» و آهنگسازی «مهیار علیزاده» قرار است در 6 ماههی نخست سال 95 منتشر شود.
منبع:موسیقی ما