بهرنگ نامداری از طلایهداران طراحی گرافیک و کاور در حوزه موسیقی گفت: اغلب خوانندهها برای کاور موزیکشان ارزشی قائل نیستند.
بهرنگ نامداری فارغ التحصیل رشته گرافیک و عضو شبکه طراحان گرافیک ایران (IGDN) است. او طراحی کاور بزرگترین خوانندههای ایرانی از جمله احسان خواجه امیری، رضا صادقی، بابک جهانبخش، و بهنام صفوی را در کارنامه خود دارد، مای ریتم به بهانه انتشار آلبومهای «حالم خوبه» و «معجزه» که نامداری طراحی کاورشان را برعهده گرفته با او به گفتوگو نشست.
این چند روز آلبومهای بهنام صفوی و بابک جهانبخش منتشر شده که طراح کاور تو بودی، کاورهای خوش آب و رنگی هم هستند، مثل این که خوانندهها به مبحث گرافیک آثارشان حساستر شدهاند!
حساستر نشدهاند، دخالتشان خیلی بیشترشده،در آلبوم بابک جهانبخش برای لت داخل کاور من ایده ی دیگری در ذهن برای اجرای کار داشتم ولی به ناچار مجبور بودم طبق نظر سفارش دهنده کار را انجام دهم. گرافیک یک تخصص است و نه یادگیری یک نرم افزار. طراح گرافیک تخصص این کار را دارد، میداند باید چه کارکند چون با بازار کار آشناست و سلیقه مخاطب را میشناسد.
درمورد بهنام صفوی چی؟
آلبوم آقای بهنام صفوی، عکس و ادیت عکس با جناب علی قاضی زاده بود، من فقط کار تایپوگرافی اسم آلبوم و چیدمان نوشتهها را انجام دادم بیشتر کار را خود آقای قاضی زاده انجام داه بودند.
حتی برای یک تک آهنگ هم این کار را نمیکنند چه برسد به یک آلبوم!
برای تک آهنگ که بدتر است، بیشتر کارهایی که من برای تک آهنگ کار کردم دقیقه نودی بوده، در کاورهایی که طراحی کرده ام کاوری بوده که پنج دقیقه قبل از انتشار آهنگ عکس را به من دادهاند و من توی پنج دقیقه طراحی کردم و حتی زمان برای تعویض فونت اصلاً نداشتم.
چرا قبول میکنی وقتی اوضاع این جوری است؟
متاسفانه ما در کشوری زندگی می کنیم که برای نیروی متخصص ارزشی قائل نیستند وهر شخصی بدور از هرگونه اطلاعاتی به خودش این اجازه را می دهد که در ایده و فکر یک طراح گرافیک دخالت کند.
در چنین شرایطی یا نباید کار کرد یا باید طبق سلیقه و نظرسفارش دهنده کار را انجام دهی. قسمت بد ماجرا اینجاست که کار بعد از انتشار همه طراح را میشناسند و کار طراح را نقد می کنند غافل از این که طراح ایده و فکر دیگری در ذهن داشته و کاری که نقد می شود نظر و سلیقه ی سفارش دهنده کار است نه تفکر یک طراح گرافیک.
دقیقا همین است.
خوانندههای ما برای چیزی که نقش مهمی در شنیده شدن آهنگشان دارد اصلا ارزشی قائل نمی شوند، حداقل یک هفته دوهفته طول میکشد تا یک آهنگ بیرون بیاید، از زمانی که شروع میکنند و ترانه را انتخاب میکنند باید سفارش کاور آهنگ را بدهند تا طراح زمانی کافی برای انجام اتودهای مختلف و اجرای بهترین اتود را برای کاور داشته باشد. کاور یک آهنگ باید براساس متن ترانه ، حس و فضای آهنگ طراحی شده باشد . نه این که یک ساعت مانده به انتشار یا یک روز مانده به انتشار، فرصت عکس انداختن ندارند باید از توی آرشیو عکس انتخاب کنند، عکسی که هیچ ربطی به آهنگ ندارد.
همین مسئله خیلی مهم است، آن چه که باید قبول کرد این است که کاور مثل ویترین کار است و آن چه که بعدا منتشر میشود پشت کار است. من چند وقت پیش بایک خوانندهای صحبت میکردم که چرا این قدر کاورهایت بد است؟ گفت:« من ویترینم خرابه اما جنس مغازم خیلی خوبه!»، بعضیها هنوز همچین تفکری دارند ... .
البته نه همه خوانندهها، اولین آلبومی که کار کردم برای آقای خواجه امیری بود، «پاییز، تنهایی»، بسیار ممنون ایشون هستم که به من اعتماد کردند و فضا و میدان را در اختیارم قرار دادند.
البته من یک نقدی داشتم به آن آلبوم، عکسهایش خیلی بد بود.
آن عکس را آقای سعید عبدالهی گرفتهاند 4 تا عکس به من دادند که من سه تااز آنها را انتخاب کردم و برای کاور استفاده کردیم، داخل کاور احسان خواجه امیری دو رنگ شما بیشتر نمیبینید، مشکی و نارنجی، نارنجی پاییز، مشکی غربت پاییز و تنهایی، برگ نشان دهنده پاییز، حس عکس نشاندهنده تنهایی، پاییز، تنهایی، ما بایک المان یک عکس و دو رنگ آمدیم کل مفهوم آلبوم را توی سادهترین چیز نشان دادیم، این یعنی گرافیک!
کنتراست لت سوم بین مشکی و نارنجی هم خیلی خوب بود.
این چیزی بود که من انتخاب کردم که کل کار با دورنگ مشکی و نارنجی فقط انجام شود. لت رو کامل مشکی و لت های داخلی تماماً نارنجی.
متاسفانه طوری باب شده که مردم هرطرحی که از افکت و فیلتر فتوشاپ بیشتر استفاده شده باشد را میگویند خوب وعالی است، شما توی مارکت موسیقی دنیا نگاه کنید اکثر کاورها فقط از یک عکس فوق حرفه ای استفاده شده با یک تایپوگرافی ساده و حرفه ای ، به طور مثال کاورآلبوم 25 ادل.
چیزی هم که هست دو سه تا آدم توی طراحی کاور در ایران معیار شدهاند، از جمله خودت که همه هم دارند شبیه به آنها کاور میزنند.
وقتی همرنگ باشی دیده نمیشوی ولی زمانیکه متفاوت باشی و حرف جدیدی برای گفتن داشته باشی به چشم میای و دیده می شوی ، من دوست دارم که متفاوت کار کنم ولی نمیگذارند آدم آن ایدهای که توی ذهنش است را پیاده کند، من برای یکی از آهنگ هایی که به تازگی منتشر شده عکس از یک پروانه روی کاور استفاده کردم با بال های زخمی ( من ضربه های زیادی در زندگی خورده ام ولی همچنان عاشقم مثل پروانه ای که با وجود بال های زخمی همچنان زیبایی خودش را دارد) . در هنر گرافیک شما برای هر خطی که می کشید باید دلیلی داشته باشه.
درمورد کاور تو یک نکتهای است که خیلی از خوانندههایمان واقعا چهرههایشان قابلیت اینکه بیاید روی کاور را ندارد، یعنی چهره بیاید روی کاور تازه بازخورد منفی دارد... .
آفرین، یک عکسی به من داده بودند که خود چهره با آن چیزی که قرار بود بیاید روی کار زمین تا آسمان باهم فرق داشت، نمیدانم لبهایم را اینجور کن، دماغم را صاف کن، اصلا یک چیزی بود یک چیز دیگر شد!!!
به خواننده میگویی چهرهات به درد روی کاور نمیخورد، مخصوصا وقتی کارهای اولت هست، صدایت هم خوب است مخاطب ازتو تصویر منفی میگیرد و سراغت نمیآید... .
دقیقا، هیچکس تاحالا سیامک عباسی را توی هیچ کاوری ندیده است ولی نگاه کنید چه قدر خودش را نشان داد، با این که یکی از چهرههای مطرح موسیقی ایران هم هست بدون این که بخواهد عکس بگذارد، اصلا عکس دلیل نمیشود که یک چهره بخواهد خودش را نشان دهد یا یک خواننده با عکسش بخواهد مطرح شود.
این مشکلاتی است که تمام طراحها تقریبا با آن درگیرند و دستمزدها هم خیلی پایین است، یعنی دستمزدی که واقعا برای یک کاور داده میشود جوری نیست که تو بیایی بگویی یک هفته روی این کار وقت بگذارم.
سر همین دستمزد ناچیزهم گاهی کلی چانه میزنند…..
یکی از دوستان من میگفت 20هزارتومان میگیرند کاور طراحی میکنند، این که دیگر طراحی نیست.
بعضی جاها نوشته با نازلترین قیمت، وقتی طرحهارا میبینی ضعیفترین نوع طراحی و بعد اسم خودش را گذاشته طراح کاور، گرافیک که فتوشاپ نیست، یک تخصص است، متاسفانه همین آدمها باعث میشوند که گرافیک از راه خودش خارج شود و هرکسی اسم خودش را طراح گرافیک بگذارد. خیلیهاهم کپی میکنند اصلا همان فتوشاپ را هم کامل بلد نیستند، خیلی جاها دیدم یک تکه از فلان کاور من و یک تکه از یک کاور دیگر را کپی کرده اند و خودشان را طراح کاور میدانند.
تایپوگرافی های تو خیلی دزدیده میشود، تقریبا همه تایپوگرافیهای تورا تقلید میکنند.
هم میشود گفت خوب است هم بد است، از این لحاظ بد است که آدم 15سال کار کرده به یک سری تجربیاتی رسیده و بعد همان تجربیات را ناشیانه میدزدند، کاش از روی آگاهی این کار را میکردند ، طرف یک طرحی روی هوا دیده حالا میخواهد با یک جمله دیگر انجامش بدهد بدون اینکه سواد ابتدایی این کار را داشته باشد. وقتی ساختمانی کج ساخته شود شما نمای ساختمان را هم از طلا استفاده کنید باز آن ساختمان کج است. وقتی ترکیب بندی یک جمله از پایه و اساس اشتباه است شما بهترین نوع سایه هم ایجاد کنید باز آن طرح ایراد دارد.
ولی واقعیت این است که تو وقتی یک کاری بایک کاور خوب میبینی که به تو انگیزه میدهد، ترغیب میشوی که آن آهنگ را بشنوی، مثلا چندوقت پیش امیر دانایی یک کاری داده بود با حبیبو به نام «لالایی»، یک تایپوگرافی خیلی ساده،تایپوگرافی هم نه، فونت بود، با یک عکس خیلی زیبا از یک قایق و بچه.
اصلا این یعنی کاور موزیک نه اینکه شما بیایی عکس را از دل زمینه بیرون بیاوری، پشتش را یک تصویر تخیلی بگذاری 500 تا فیلتر هم بگذاری ودر آخر بگویی این کاور است، من طراح گرافیکم….!
معمولا خوانندهها توی دوتا حوزه زیاد خرج نمیکنند یکی کاور و یکی پخش، یعنی نسبت به حوزهای که باید خرج کنند تا کارشان بیشتر دیدهشود عملا بی توجه هستند.
طراح توی زمان کم با استرس میآید کار را انجام میدهد، کمترین هزینه را نسبت به بقیه عوامل میگیرد، بیشترین استرس روی طراح است، کار دارد به اسم و امضای من منتشر میشود استرس دارم کار را جوری انجام ندهم که بقیه کارهایم را زیرسوال ببرد، اینها واقعا سخت است. درهر صورت آدم توی استرس این همه کار را انجام میدهد آخر سر هم هیچ اسمی ازکسی که نقش بسزایی در شنیده شدن یک آهنگ دارد برده نمی شود. ، همه جا توی هرهنری کارها به ارزشیابی گذاشته میشود، اما طراحان گرافیکی که در حوزه موسیقی فعالیت میکند هیچ کجا کارشان ارزشیابی نمیشود، طراحان گرافیکی که در زمینه موسیقی فعالیت دارند مظلوم ترین قشر هستند...