متن ترانه چشم سیاه علی زند وکیلی (متن آهنگ) : چشم سیاه
در نظربازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار ور نه مستوری مستی همه کس نتوانند
| | |