ورود به حساب کاربری



بازیابی کلمه عبور



جهت ثبت نام در رادیو پدیده اینجا کلیک کنید
MP3/@Esfahan/Ghesehaye Koodakaneh/Khargoosh Konjkav

کانال رسمی اصفهان

خرگوش کنجکاو

@Esfahan

Khargoosh Konjkav

توضیحات

دانلود با لینک مستقیم

Download MP3 Download Album

مبلغ :
عنوان :
هنرمند :

لطفا منتظر بمانید ...
Esfahan-Khargoosh-Konjkav
(0) از 0 رای
امتیاز فعلی

امتیازدهی ساده



امتیازدهی پیشرفته

0
0
0
0
0

متن ترانه خرگوش کنجکاو کانال رسمی اصفهان (متن آهنگ) :

خرگوش کنجکاو

(متن شعر ابتدای قصه)
آی قصه قصه قصه، نون و پنیر و پسته
یه قصه ی درسته، نه دست و پا شکسته
خانم اینجا نشسته، آقا اونجا نشسته
تو فکر ندارن غصه، آی قصه قصه قصه

(متن قصه)
روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ خرگوش کنجکاوی زندگی می کرد.
یک روز، خرگوش کنجکاو درحال دویدن و بازی کردن بود که به چشمه ای سحر آميز رسید.

خرگوش می خواست از چشمه آب بنوشد که ناگهان
زنبوری خود را به خرگوش رساند و به او گفت:
از این چشمه آب ننوش. هر كه از اين آب بنوشد كوچك مي شود.
اما خرگوش به حرف زنبور گوش نکرد و از آب چشمه نوشید.
خرگوش به اندازه ی یک مورچه، كوچك شد.
خرگوش خیلی ناراحت شد و از زنبور پرسيد:
حالا چکار کنم؟ خواهش می کنم به من کمک کن تا دوباره مثل قبل شوم .
زنبورگفت: من به تو گفتم از این چشمه، آب نخور ولي تو توجه نكردي.
خرگوش پرسيد: حالا چه کار کنم؟
زنبورگفت : توباید به کوه جادو بروی تا راز چشمه را کشف کنی.
خرگوش و زنبور رفتند و رفتند تا به کوه جادو رسیدند.
خرگوش پرسيد: حالا باید چکار کنم ؟
زنبور گفت : تو باید جواب معمایی را که روی کوه جادو نوشته شده پیدا کنی.
خرگوش شروع به خواندن معما کرد .
معمای اول این بود: آن چیست که گریه می کند اما چشم ندارد ؟
خرگوش نشست و فکر کرد.
ناگهان فریاد زد و گفت: فهمیدم، فهمیدم، آن ابر است.

با گفتن این حرف خرگوش ، سنگی که معما روی آن نوشته شده بود كنار رفت و
آنها داخل يك راهرو شدند ولي اتنهاي راهرو هم بسته بود
و معمای دیگری روي ديوار نوشته شده بود .
معما این بود: آن چیست که جان ندارد ولی دنبال جاندار می گردد؟
خرگوش باز هم فکرکرد و گفت: فهمیدم تفنگ است.
با گفتن جواب معما، سنگ دوم هم كنار رفت و غاری در برابر خرگوش ظاهر شد.
زنبور به خرگوش گفت : تو باید به درون غار بروی.
خرگوش به درون غار رفت و در آنجا چشمه ای دید که شبیه چشمه جادویی بود.

زنبور به خرگوش گفت که تو باید از این آب بنوشی.
خرگوش از آب چشمه نوشید و دوباره به شکل عادی خود برگشت و از زنبور تشکر کرد.
زنبور گفت حالا راز چشمه را فهمیدی ؟
خرگوش گفت: بله. من باید به تو اعتماد می کردم و
چون مرا آگاه كرده بودي نبايد از آب چشمه می نوشیدم .
من ياد گرفتم كه به نصيحت دلسوزانه بزرگتران توجه كنم و
به حرف آنها اعتماد كنم تا دچار مشكلي نشوم.
آري راز چشمه اعتماد بود.

(متن لالایی پایان قصه)
لالایی کن بخواب، خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا هزارتا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه
یه وقت پا نذاری تو شهر غصه
لالایی کن لالایی کن، مامان تنهات نمیذاره
دوستت داره دوستت داره
میشینه پای گهواره
لالا لالا
لالا لالا

ارسال نظر

لطفا صبر کنید...
 

پر بازدید ترین آهنگ ها

نسخه موبایل

https://m.myritm.com/MP3/Esfahan-Khargoosh-Konjkav

ارتباط با ما

کاراکتر باقی مانده : 500