کلاشینکف میشم رو کتف خودم حکم شلیک میده اعصابم
می خوای این قصه رو قصاص کنم جلوی چشم یک قشون آدم
رقص گوله با ریتم احساسم تو تنم مرگ و جشن می گیره
همه ی این ترانه یک جملست یک نفر که تو برج می میره
می خوام اشک سکانس پایان و تف کنم توی صورت این شهر
تف کنم روی سایه شومم روی این عقربه بدون زهر
من دارم شکل مردمنم میشم توی ترافیک زخم های تنم
منو به سقف شب می چسبانه باند پرواز مسلخه بدنم
پله میشم به کوچه ی پایین کوچه خاطرات بد آیین
زیر پونز تو نقشه ی دنیا زیر پونز بود محله ی ما
من تو این کوچه ها بزرگ شدم بره بود که بد گرگ شدم
توی جنگل دووم آوردم اونجوری که دلم می خواست مردم
توی جنگل فقط یه قانونه هر کی بیرحمه زنده می مونه
توی جنگل فقط یه قانونه هر کی بیرحمه زنده می مونه
توی جنگل فقط یه قانونه هر کی بیرحمه زنده می مونه
دیدی که کلاشینکف شدم رو کتف خودم حکم شلیک و داد اعصابم
دیگه این قصه ها قصاص شدن جلوی چشم این همه آدم
مثل یه عقده ی بیان نشده مضطرب می کنم خیابون و
می گذرم از کنار دیوارا می پیچم انحنای میدون و
تو ترانه مجهز حالا به کلاشینکف و صدا خفه کن
توی میلاد الان یکی جون داد مثل قیصر، تو آخرین واگن