متن ترانه پاییز 2 وحید خراطها (متن آهنگ) : پاییز 2
یه حسی دارم این روزا یه حسی مثل همدردی یه لحظه جای اونا باش خودت بودی چه میکردی بیا شمعارو فوت کن که یه شمعی لای یه مادر بچشو با اشک دیگه تا به ابد خوابوند پدر کوهه ولی این بار نمه اشک از چشاش افتاد یه طفلی وقت شیر خوردن میفهمه مادرش جون داد صدای گریه هاش انگار هنوز مونده توی گوشش دیگه چی بدتر از اینکه خودش پر زد تو آغوشش
حالا آیندشون انگار یه دنیایی پر از وهمه یه دنیا بغض و تنهایی کی درداشونو میفهمه یه عده طفل معصومن که اونارو گناهی نیست پدر مادر همه رفتن دیگه هیچ سرپناهی نیست گلو پرپر میکنم سر مزارت تا ابد بارونیه چشمای یارت رفتی افسوس گل من تو در دل خاک از تو یادگاریه چشمای نمناک پاییزه غریب و بی رحم اون همه برگ مگه کم بود گل من رو چرا چیدی گل من دنیای من بود
| | |