متن ترانه یک روز می آیی وحید تاج (متن آهنگ) : یک روز می آیی
یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم یک روز میآیی که من نه عقل دارم نه جنون نه شک به چیزی نه یقین، مست و خمارت نیستم
شب زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی
شب زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی تو بی قراری می کنی، من بی قرارت نیستم تو بی قراری می کنی، من بی قرارت نیستم
پاییز تو سر می رسد قدری زمستانی و بعد گل می دهی، نو می شوی گل می دهی، نو می شوی، من در بهارت نیستم گل می دهی، نو می شوی، من در بهارت نیستم
زنگارها را شسته ام دور از کدورت های دور آیینه ای رو به توام، اما کنارت نیستم
دور دلم دیوار نیست، انکار من دشوار نیست اصلا منی در کار نیست اصلا منی در کار نیست، امن ام حصارت نیستم امن ام حصارت نیستم
| | |